کد مطلب:129442 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

دیدار دوم عبدالله بن مطیع با امام
زندگی نامه وی در جلد اول این پژوهش گذشت.

شیخ مفید گوید: سپس حسین (ع) از حاجر به سوی كوفه راه افتاد تا آن كه به یكی از چاه های عرب رسید و در آنجا عبدالله بن مطیع عدوی را دید كه در كنار آن آب فرود آمده است. عبدالله با دیدن حسین (ع) نزد ایشان آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت، ای فرزند رسول خدا(ص)، چه چیز شما را به اینجا كشانده است؟ و حضرت را كمك كرد و از اسب پایین آورد. حسین (ع) گفت: چنان كه می دانی، معاویه مرده است؛ و مردم عراق به من نامه نوشته نزد خود دعوت كرده اند. عبدالله گفت: ای فرزند رسول خدا(ص)، خدا را به یادتان می آورد، مبادا حرمت اسلام شكسته شود! تو را به خدا سوگند درباره حرمت قریش! تو را به خدا سوگند درباره حرمت عرب، به خدا سوگند اگر در طلب آنچه


در دست بنی امیه است برآیی تو را خواهند كشت. و اگر تو را بكشند پس از آن هرگز از قتل هیچ كس بیم نمی كنند. به خدا سوگند این حرمت اسلام و حرمت قریش و عرب است كه شكسته می شود! چنین مكن و به كوفه مرو و خود را در معرض جنگ بنی امیه قرار مده. حسین (ع) سخن او را نپذیرفت و به راه خویش ادامه داد.» [1] .


[1] الارشاد، ص 230؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 301؛ الكامل في التاريخ، ج 3، ص 403؛ و در اخبارالطوال (ص 246) آمده است: چون امام حسين (ع) از بطن رمّه حركت كرد به عبدالله بن مطيع برخورد كه از عراق باز مي گشت. عبدالله بر حسين (ع) سلام كرد و گفت: اي پسر رسول خدا(ص)، پدر و مادرم فداي تو باد. چه چيز موجب شد كه از حرم خدا و حرم جدّت بيرون آيي؟ گفت: مردم كوفه به من نامه نوشته و از من خواسته اند پيش ايشان بروم و اميدوارند كه حق را زنده كنند و بدعت ها را از ميان بردارند...».